من عادت داشتم که ادای استاد فیزیکو قبل از اومدنش به کلاس در بیارم و بچه ها ی کلاس قش میکردن از خنده.
یه روز به محظ ورود به کلاس شروع کردم ادای استاد فیزیکو در آوردن.
اما بچه ها نمیخندیدن....
وقتی پشت سرمو نگاه کردم دیدم استاد تو یکی ازصندلی های آخر کلاس نشسته
خیلی ریلکس به استاد اشاره کردم و گفتم
شما...... باشما هستم
بیا پای تخته و این صورت مسأله ای که واستون نوشتمو تشریح کن
خودمم خیلی با اعتماد به نفس رفتم و نشستم
بمب خنده بود که تو کلاس منفجر شد و جالب اینکه خود استادم نمیتونست جلو خندشو بگیره
بقیه در ادامه مطلب...
یه بار سر کلاس قرار بود یه دختره کنفرانس بده ، ساعت آخر بود
قبل از اینکه دختره شروع کنه ، استاد به یکی از پسرا گفت : میشه یه لیوان آب از آبسرکن جلو در دانشکده برام بیاری
این پسره هم از اون کلاس ب-پیچون ها بود ، واسه خودش رفت ،نگو واسه خودش رفته خونه !
خلاصه دختره رفت پای تخته شروع کرد کنفرانس دادن ...
آخر کلاس که کنفرانس دختره تموم شد ،دختره خواست بشینه
استاد گفت : شما دادید تموم شد اما آب ما نیومد ...
آقا یهو کلاس عین بمب ترکید ، تازه استاد فهمید چی گفته ...
وسایلشو جمع کرد سریع رفت بیرون ...
| خودش شب ساعت 9 میخوابه،صبح ساعت 6 بیدار میشه میاد بالا سرم ،همش میگه من همسن تو بودم الان داشتم از کوه بر میگشتم با کلی هیزم واسه گرم کردن خونه(تا اونجایی که من شنیدم قدیما بخاری نفتی داشتنااااا) صبح ساعت 6 دیدم صدا میاد از خواب پریدم میبینم بابامه،گفتمه چیزی شده ،میگه نه بخواب اومدم لپ تاپتو بردارم برم تو فیس بوک.... منو میگی وایسادم نصیحت که بابا برو بخواب این کارا چیه..... بابام مغازه خریده تو یه شهر 50کیلومتر اونطرف تر.صبح دارم میرم کتابخونه 2تا چهارراه بالاتر از خونمون.میگه سر راهت برو اجاره مغازه رو بگیر میخوام برم کت شلوار بخرم...بعدشم بشین سر درست،میدونم که آخرش مال هم نمیشیییییییییییییی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(چی بگه آدم؟) بابام داشت این خواننده های بیگانه رو تو GEM نگا میکرد بعد از 2 ساعت که دیگه هیچ خواننده ای نمونده میگه بچه خاموش کن این برنامه های مبتذل رو اینا دیگه چیه منو میگی....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! |
عالی بود.مخصوصا اون کنفرانسه.مردم از خنده.
قربون شما