یک روز یک پسر و دختر جوان

یک روز یک پسر و دختر جوان دست در دست هم از خیابانی عبور میکردند 

جلوی ویترین یک مغازه می ایستند 

دختر:وای چه پالتوی زیبایی 

پسر: عزیزم بیا بریم تو بپوش ببین دوست داری؟ 
وارد مغازه میشوند دختر پالتو را امتحان میکند و بعد از نیم ساعت میگه که خوشش اومده 
پسر: ببخشید قیمت این پالتو چنده؟ 
فروشنده:360 هزار تومان 
پسر: باشه میخرمش 
دختر:آروم میگه ولی تو اینهمه پول رو از کجا میاری؟ 
پسر:پس اندازه 1ساله ام هست نگران نباش 
چشمان دختر از شدت خوشحالی برق میزند 
دختر:ولی تو خیلی برای جمع آوری این پول زحمت کشیدی میخواستی گیتار مورد علاقه ات رو بخری 
پسر جوان رو به دختر بر میگرده و میگه 

مهم نیست عزیزم مهم اینکه با این هدیه تو را خوشحال میکنم برای خرید گیتار میتونم 1سال دیگه صبر کنم 


بقیه در ادامه مطلب...


ادامه مطلب ...

(WALL 2008 (720p

انیمیشن فوق العاده دیدنی و ماجرایی WALL·E 

توضیحات فیلم : 
کارگردان : Andrew Stanton 
نویسنده : Pete Docter 
گویندگان : Ben Burtt, Elissa Knight and Jeff Garlin 
کیفیت : 720p 
امتیاز فیلم : Imdb 8.5/10 
تاریخ اکران : 30 جولی 2008 

+زیر نویس فارسی

WALL 2008

خلاصه و دانلود در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

(Safe 2012 (BRrip

فیلم فوق العاده دیدنی و اکشن Safe 2012 

توضیحات فیلم : 
کارگردان : Boaz Yakin 
نویسنده : Boaz Yakin 
بازیگران : Jason Statham, Catherine Chan and Chris Sarandon 
تاریخ انتشار : 27 April 2012 
محصول : آمریکا 
زبان : انگلیسی 
زمان : 94 دقیقه 

امتیاز : 6.7/10 

+زیر نویس فارسی


Safe 2012

خلاصه و دانلود در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

Dam999 2011

فیلم سینمایی زیبای Dam999 2011 

توضیحات فیلم : 
کارگردان : Sohan Roy 
نویسندگان: Rob Tobin (contributing writer), Sohan Roy 
بازیگران :Joshua Fredric Smith, Megha Burman and Linda Arsenio 
امتیاز: 3.9/10 
تاریخ اکران : 25 نوامبر 2011 
محصول : هند 
زبان : انگلیسی، هندی 
کیفیت فوق العاده 720p 
بودجه ساخت فیلم: $10,000,000 
زیرنویس فارسی بزودی 

Dam999 2011

خلاصه و دانلود در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

VA - Euro 2012 Compilation (2012) (320)

پک جمع آوری شده آهنگ های Euro 2012 با کیفیت اورجینال


VA - Euro 2012 Compilation (2012)

دانلود در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

ضرب المثل های فارسی با ترجمه انگلیسی ( طنز )

گر خارج از ایران باشید، با جملاتی این چنینی برخورد کردید، بدونید طرف مقابل ایرانی هستش !!...


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

تب که دارم از این هذیونا میگم



یه دختررو دیدم افتاده بود رو زمین ، بلندش کردم ۳ بار بوسیدمش گذاشتمش یه گوشه... نعمت خداست بالاخره، گناهه رو زمین بیفته ... ! 


بقیه در ادامه مطلب.....

ادامه مطلب ...

زنجیر محبت


زنجیر محبت

 

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.


ادامه مطلب ...

شعر برگزیده ی سال 2005

این شعر کاندیدای شعر بر گزیده ی سال 2005 شد
توسط یک بچه ی آفریقایی نوشته شده که استدلال شگفت انگیزی دارد

ادامه مطلب ...

صف بهشت

در صف طولانی بهشت، در روز قیامت یک راننده اتوبوس در جلو و یک کشیش پشت سر راننده ایستاده بودند.


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

تصادف

یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.

وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه:


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

کشیش و پسر

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش

بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى

می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

آرایش گر و ادای نذر

در لوس آنجلس آمریکا، آرایشگری زندگی می‌کرد که سالها بچه‌دار نمی‌شد. او نذر کرد که اگر

بچه‌دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او

بچه‌دار شد!

بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

یک داستان کوتاه

دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن.


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

داستانه کوتاه

یک بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد. نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردی و ساحل طلایى انداخت و گفت :

- خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

داستان قانون و منطق

دانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد به استادش گفت: قربان، شما واقعا چیزی در مورد موضوع این درس می دانید؟

استاد جواب داد: بله حتما. در غیر اینصورت نمیتوانستم یک استاد باشم.

دانشجو ادامه داد: بسیار خوب، من مایلم از شما یک سوال بپرسم ،اگر جواب صحیح دادید من نمره ام را قبول میکنم در غیر اینصورت از شما میخواهم به من نمره کامل این درس را بدهی.


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

داستان کوتاه خنده دار ایرانی در جهنم

 داستانک فوق العاده جالب پیشنهاد میکنم حتما تا انتها بخوانید.

یک انگلیسی ؛ یک آمریکایی و یک ایرانی مردند و همگی رفتند جهنم

فرد انگلیسی گفت: دلم برای انگلیس تنگ شده
می خواهم با انگلستان تماس بگیرم و ببنیم بعضی افراد آنجا چه کار می کنند


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

طراحی برج بالتیک در لهستان

میزبانی مسابقات یورو 2012 به همراه اوکراین و اخبار مربوط به آن، نکته ای است که نام لهستان را در این روزها بسیار بر سر زبان ها انداخته است. اما این طور که پیداست لهستانی ها به دنبال توسعه جذابیت های کشورشان در زمینه های دیگری هم هستند. 

شهر Poznań پنجمین شهر پر جمعیت لهستان محسوب می شود و اگر شما هم علاقه مند به دنیای فوتبال باشید، حتما می دانید که 3 مسابقه از گروه C مسابقات در ورزشگاه 39,550 نفری این شهر برگزار شده است. حالا قرار بر این است تا این شهر به جز برگزاری این دوره از مسابقات، میزبان این برج زیبا هم باشد. برجی که در کنار ایستگاه قطار است و در نزدیکی مسیر فرودگاه. پس موقعیت ویژه ای را در شهر به خود اختصاص داده است. 


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

مجموعه داستان های کوتاه و خنده دار

دو تا آفریقایی با یه نفر سومی وسط بیایون بودن در همین حال و هوا بودن که یدفعه آفریقایی یه چراغ جادو پیدا می کنه.
بعد غوله می یاد بیرون و به آفرقایی میگه یه آرزو کن.


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

متن جالب یک خط در میان ......

محبت شدیدی که سابقا ابراز میکردم 
دروغ وبی اساس بود و در حقیقت نفرت به تو 
روز به روز زیادتر میشود و هرچه بیشتر ترا میشناسم 
پستی و وقاحت تو بیشتر در نظرم آشکار میگردد 

بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...

دستور العمل تنبلی

سعی کنید روزها استراحت کنید تا شبها راحت بخوابید!

در نزدیکی تخت خوابتان صندلی بگذارید تا اگر از خواب بیدار شدید روی آن نشته و استراحت کنید!


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

Mehdi Ahmadvand - Alaki

آهنگ جدید و بسیار زیبای مهدی احمدوند به نام الکی 
شعر ، آهنگ و تنظیم : مهدی احمدوند

ادامه مطلب ...

Usher - In Stant Love

البوم جدید و بسیار زیبا Usher به نام In Stant Love

ادامه مطلب ...

حقه روز امتحان

چهار دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند

.

روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به این صورت که سر و روشون رو کثیف و کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند

.

سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یکراست به پیش استاد رفتند


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

داستان مرد دست و دلباز

توی اتاق رختکن کلوپ گلف، وقتی همه آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع میکنه به زنگ زدن.
مردی که نزدیک موبایل نشسته بود دکمه اسپیکر موبایل رو فشار میده و شروع می کنه به صحبت
بقیه آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه میشن …
مرد: الو؟
صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی کلوپ هستی؟


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

در پشت هر مرد بزرگ ، زنی بزرگ ایستاده است – داستان خنده دار

توماس هیلر، مدیر اجرایی شرکت بیمه عمر ماساچوست ، میو چوال و همسرش در بزرگراهی بین ایالتی در حال رانندگی بودند که او متوجه شد بنزین اتومبیلش کم است. هیلر به خروجی بعدی پیچید و از بزرگراه خارج شد و خیلی زود یک پمپ بنزین مخروبه که فقط یک پمپ داشت پیدا کرد.او از تنها مسئول آن خواست باک بنزین را پر و روغن اتومبیل را بازرسی کند.سپس برای رفع خستگی پاهایش به قدم زدن در اطراف پمپ بنزین پرداخت.
او هنگامی که به سوی اتومبیل خود باز می گشت ، دید که متصدی پمپ بنزین و همسرش گرم گفتگو هستند.

 بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

داستان طنز شرط بندی

داستان طنز شرط بندی
یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی ۱ میلیون دلار افتتاح کرد. سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند. و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود، تقاضای او مورد پذیرش قرار گرفت. قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد. پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد. مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند. تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست؟ آیا به تازگی به شما ارث رسیده است؟ زن در پاسخ گفت خیر، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است، پس انداز کرده ام. پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید!


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...