پسرک باتیروکمان نشانه گرفت وهدف اوچیزی نبودجزدیوانه کنارخیابان.
سنگ باشدت به سردیوانه خوردولی اوسرش راپایین انداخت وچیزی نگفت.پسرک
گستاخ برای برداشتن چندسنگ به گوشه ای ازخیابان رفت که ناگهان دیوانه
ازجاپریدواورابه سمت دیگری ازخیابان هل داد.اتومبیلی که درحال تصادف باپسرک
بودحالاچرخهایش روی پیکر بی جان دیوانه بود ... !!!